تفریحی و سرگرمی
دانلود فیلم دانلود موزیک دانلود ویدیو اموزش و ترفند عکس اس ام اس داستانهای کوتاه مصالب اموزنده

 

 
 
بازیگران:نیما شاهرخ شاهی، مهدی سلوکی، مهدی ماهانی، سحر قریشی، محسن افشانی، سیاوش مفیدی، لیلا بوشهری، مریم سلطانی، مهرناز افلاکیان و پیام صوفی به همراه هنرمندان خردسال صدف حاجی زاده، ماهان ناعیج زاده و (با معرفی) المیرا نادری و (با هنرمندی) محمد حاتمی
داستان فیلم سینمایی بچه های لواسان:
«بچه های لواسون» داستان تقدیر و سرنوشت انسان هاست. تقدیری که ممکن است برای هرکس به شکلی رقم بخورد و هیچ کس از آینده آن خبری ندارد… .
 
دانلود نسخه کم حجم 346 مگابایتی
با لینک مستقیم
 



ارسال توسط **علیرضا**

 

دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای علی لهراسبی به نام این روزا با بالاترین کیفیت
 
ترانه و آهنگ : افشین امینی
تنظیم : بابک مافی
میکس و مسترینگ : سعید شایان
 
 
متن آهنگ علی لهراسبی به نام این روزا:
آره من میدونم دوست داری
بدونی این روزا با کیم
دل دست کی دادمو از روزای خودم راضیم
آره من میدونم دوست داری
بدونی من کجا هستم
دل به دل عاشقت کی تو این روزا بستم
“به خدا کنارتم هنوز به خدا به یادتم هنوز
سر توبالا بیاری میبینی چشم به راهتم هنوز”(دو بار)
آره من میدونم دوست داری
بدونی این روزا با کیم
دل دست کی دادمو از روزای خودم راضیم
آره من میدونم دوست داری
بدونی من کجا هستم
دل به دل عاشقت کی تو این روزا بستم
“به خدا کنارتم هنوز به خدا به یادتم هنوز
سر توبالا بیاری میبینی چشم به راهتم هنوز”(دو بار)
 
mp3-320
 
mp3-128
 



ارسال توسط **علیرضا**

تنهایم... اما دلتنگ آغوشی

تنهایم... اما دلتنگ آغوشی نیستم.
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ... ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ ﻧﻤﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻢ...
ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻗﺮﻣﺰ... ﻭﻟﯽ ﺭﺍﺯﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ...
ﭼﻮﻥ ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ “ﺧﯿﻠﯽ” ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ.

 

تو رو از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم

بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم

تو رو از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم

حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو

بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم

تو همونی که واسم یه روزی زندگی بودی

توی رویاهای من عشق همیشگی بودی

آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته

بی کسی عالمی داره واسه ما یه عادته

 

 

عمری با غم عشقت نشستم

به تو پیوستم و از خود گسستم

ولیکن سرنوشتم این ۳ حرف بود

سخن عاشقانه گفتن دلیل عشق

 

 

سخن عاشقانه گفتن دلیل عشق نیست...
عاشق کم است...سخن عاشقانه فراوان..

عشق عادت نیست...

عادت همه چیز را ویران می کند..

ازجمله عظمت دوست داشتن را..

از شباهت به تکرار می رسیم..از تکرار به عادت..

ازعادت به بیهودگی از بیهودگی به خستگی و نفرت..

تو را دیدم،پسندیدم،گسستم.

به مدت دلتنگی هایم به من

به مدت دلتنگی هایم به من بدهکاری
وعده ی ماباشد
روزی که دلتنگم شدی...

 

 

 

مي سپارمت به هماني که تو را

مي سپارمت
به
هماني
که تو را به جان من انداخت...!؟
.
.
تقدير....

 

 

مــن و تـــو دو نیــمه ی یــک

مــن و تـــو
دو نیــمه ی یــک سیــب بودیـــم
تــو را یــکی بــرد
مــرا کــرم خـورد

 

 

ارث پدر ما اندوه مادر زاد

دل داده ام بر باد بر هر چه بادا باد
مجنون تر از لیلی شیرین تر از فرهاد
هر قصر بی شیرین چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما اندوه مادر زاد
از خاک ما در باد بوی تو می آید
تنها تو می مانی ما میرویم از یاد

 

 

 

 

رفت ومن دل را برایش خانه کردم برنگشت *** بس دعاها از دل دیوانه کردم برنگشت

 

این من مسجد نشین عاشق سجاده را *** مدتی هم ساکن می خانه کردم بر نگشت

 

تا بداند در ره او نیست شحص دیگری *** خویش را با دیگران بیگانه کردم بر نگشت

 

شب شنیدم زاهدی می گفت او افسانه بود *** در بهایش خویشتن را افسانه کردم بر نگشت

 

عاقبت به امید اینکه بر می گردد او *** عالمی را از غمش ویرانه کردم بر نگشت

 

آهاے همیشگے ترینم تمام فعل

آهاے همیشگے ترینم

تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..

چہ در گذر باشے

چہ نباشے

براے من استمــــــــــــــــــــــــــــــــــــرارے

خواهے بود..

من هر لحظه تو را صرف مے کنم

 

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت...

كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...

كه وقتی تو اوج تنهایی هستی با چشماش بهت بگه...

هستم تا ته تهش...

 

به یاد تو باچشمان بسته وخیس

مادرم نام تو بر قلبم خالکوبی شده تا فراموشت نکنم
مادرم همچون نفس کشیدن ترا به خاطر می سپارم

به یاد تو باچشمان بسته وخیس درتنهایی خود باخیال تو زندگی میکنم

 

 

 

 

 

 

 




تاریخ: چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:دل نوشته, دل نوشته جالب ,دل نوشته,,
ارسال توسط **علیرضا**

داستان ديوانگی و عشق
زمان های قديم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.
ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک!
ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم!
چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند.
ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... !
همه به دنبال جايی بودند که قايم بشوند.
نظافت خودش را به شاخ ماه آويزان کرد.
خيانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.
اصالت به ميان ابر ها رفت.
هوس به مرکز زمين راه افتاد.
دروغ که می گفت به اعماق کوير خواهد رفت٬ به اعماق دريا رفت.
طعم داخل يک سيب سرخ قرار گرفت.
حسادت هم رفت داخل يک چاه عميق.
آرام آرام همه قايم شده بودند و
ديوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه٬ هفتادو چهار٬ ...
اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.
تعجبی هم ندارد. قايم کردن عشق خيلی سخت است.
ديوانگی داشت به عدد ۱۰۰ نزديک می شد٬ که عشق رفت وسط يک دسته گل رز آرام نشت.
ديوانگی فرياد زد: دارم ميام. دارم ميام ...
همان اول کار تنبلی را ديد. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قايم شود.
بعد هم نظافت را يافت. خلاصه نوبت به ديگران رسيد. اما از عشق خبری نبود.
ديوانگی ديگر خسته شده بود که حسادت حسوديش گرفت و آرام در گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.
ديوانگی با هيجان زيادی يک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت داخل گل های رز فرو برد.
صدای ناله ای بلند شد.
عشق از داخل شاخه ها بيرون آمد٬ دست هايش را جلوی صورتش گرفته بود و از بين انگشتانش خون می ريخت.
شاخهء درخت٬ چشمان عشق را کور کرده بود.
ديوانگی که خيلی ترسيده بود با شرمندگی گفت
حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟
عشق جواب داد: مهم نيست دوست من٬ تو ديگه نميتونی کاری بکنی٬ فقط ازت خواهش می کنم از اين به بعد يار من باش.
همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم.
و از همان روز تا هميشه عشق و ديوانگی همراه يکديگر به احساس تمام آدم های عاشق سرک می کشند ...




ارسال توسط **علیرضا**

حاضرم به خاطر غرور تو به نبرد

حاضرم به خاطر غرور تو
به نبرد همه دنیا برم
من زمین خوردم تمام عمرم و
تا همین یه پله رو بالا برم ...
من زمین خوردم تو بالاتر بری
تا همه دنیا تورو صدا کنن
اگه بالا رفتم از این پله ها
واسه این بوده تورو نگاه کنن

از یه سینه ستبر خالی و
زور بازو پهلون نمیشه ساخت
از خودت کم کن ، به عشق مردمت
رو ترازو پهلوون نمیشه ساخت

میون ِ این پهلوونا هیچ کسی
با یه برد احساس خوشبختی نکرد
واسه آبروی مردمت بجنگ
این مدالا تختی رو تختی نکرد
گاهی اون کسی زمینت میزنه
که خودت حس میکنی تو مشتته
وقتی اون گنده ترا رو میبری
شک نکن که قلب مردم پشتته

از یه سینه ستبر خالی و
زور بازو پهلوون نمیشه ساخت
از خودت کم کن ، به عشق مردمت
رو ترازو پهلوون نمیشه ساخت ...
_

----------------------------------------

--------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------

مرا در بیستون بر خاک بسپارید

مرا در بیستون بر خاک بسپارید تا شبها،
غم بی همزبانی را برای کوهکن گویم،
بگویم عاشقم،بی همدمم،دیوانه ام مستم،
نمیدانم کدامین حال و درد خویشتن گویم،
از آن گمگشته من هم نشانی آور ای قاصد،
که چون یعقوب نابینا سخن با پیرهن گویم،
تو می آیی به بالینم ولی آندم که در خاکم،
خوشامد گویمت اما در آغوش کفن گویم

-----------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------

-----------------------------------------------------------------------------------------

 

پلنگى زخمى مانند بودى وقتى كه

پلنگى زخمى مانند بودى
وقتى كه بوسه هاى آخرين
عطشت را سير نكرد
وقتى كه تبارم را باد با تو در ميان گذاشت
وقتى كه از ماندن كنار دغدغه هاى بى آزارت خسته شدم
بايد ميدانستى
كولى را جز سفر سرنوشتى نيست.


-------------------------------------------
--------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------
چه تاریک و چه دلگیرم در این

چه تاریک و چه دلگیرم در این شبهای بعدازتو*
به زخمی خو گرفتم،زخم ناپیدای بعد از تو*
منم با یک سبد آواز همراهی،تو تنهایی*
و من حالا به فکرم،فکر یک تنهای بعد ازتو*
و شعرم شاخه تنگ قفسهای منه من شد*
غزل،این یار دیرینه که شد آوای بعد از تو*
و چون رودی که گم کرده خم دریایی خود را*
نمیدانم چه باید کرد فرداهای بعداز تو*
تو صبحی در شب یلدای من بودی،ولی اینک*
چه تاریک و چه دلگیرم در این شب های بعد از تو

---------------------------------------------

------------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------

برای این روزهای پر از غمت می نویسم...

با غم تو قلب من هم ازرده می شود...

این روزها از خود می پرسم برای رهایی از خویش باید به کدامین سو رفت؟...

آن زمان که رها شویی از خویشتن فقط حضور خدا در خاطرت می ماند و بس...

و تمام ضمیر ناخودآگاه و آگاه انسان در سیطره ی اراده ی الهی قرار می گیرد ...

آن زمان حتی دیگر درد جسمی را هم احساس نمیکنی چون دستهای خدا را میبینی

که هر لحظه وجودت را نوازش می کنند...

می دانم هنوز رنجهایی بر قلبت هست که تو را آزار می دهند...آنها را هم بسپار به خدا...قلبت

را به آرامش می رساند...

پس میخواهم رها شویی

از هر آنچه که در بندت کشانده...میخواهم برسی به خود خود خدا...

می خواهم بازگردی به آرامش...

-----------------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------------------

تا ابد تا اون ستاره ياد تو

تا ابد تا اون ستاره ياد تو گرمي مياره
دل من تنگ تو ميشه چشم من تا صبح بيداره

ياد تو تو خاطر من پر روياهاي نابه

قلب من تا آخرعمر واسه تو خيلي بي تابه

گرچه اجباريه رفتن گرچه اجباره نديدن

اما تا ابد ميدونم ديگه نيست بال پريدن

آخرين حرف و كلامم جدايي از دوتا چشمات

خداحافظي از اسمت اما موندن توي قلبت

----------------------------------

------------------------------------------

---------------------------------------------------

می توان غنچه شد و وقت سحر خوش

می توان غنچه شد و وقت سحر خوش خندید
می توان عطرشد و جام تبلور نوشید
می توان چشمه شد و از دل تپه جوشید
می توان ابر شد و بر سر کیهان بارید
می توان بید شد و در نم باران رقصید
می توان ژاله شد و رخ اقاقی بوسید
می توان دم شد و در ساز دل و نای دمید
می توان نغمه شد و در دل صحرا پیچید
می توان عشق شد و بر سر عاشق شورید
می توان مهر شد و تا ابدیت تابید

--------------------------------------

------------------------------------------------------

------------------------------------------------------------------

حدیث عشق من و تو...حدیث ابر

حدیث عشق من و تو...حدیث ابر بهاریست...

تو از قبیله لبخند من از قبیله اندوه...

فضای فاصله صد آه...

فضای فاصله صد کوه...

تو از سپیده و نوری...

من از شقایق گلگون...

------------------------------------

-------------------------------------------------

--------------------------------------------------------------

اگر در این دنیا خودت را در

اگر در این دنیا خودت را در جاده ی زندگی گم کنی،
در آن دنیا در می یابی ، که بر صراط مستقیم زندگی نکرده ای؛
در شلوغی های زندگی خودت را پیدا کن ...
مگذار این غبار تو را به دست غیر بسپارد
دستی ببر و " خودِ غبار گرفته ات " را از زمین بردار
دستی بر آن بکش و غبارش را بتکان
با گذشت اینهمه سال ،
باز درخشندگی اش متعجبت می کند.
خویش را پیدا کن ...
قبل از آنکه دیر شود
خیلی نمی خواهد دور بروی،
جایی همین نزدیکی ها را بگرد ...

-------------------------------------

--------------------------------------------------

----------------------------------------------------------------------

جدایی از تو باشد غم جاودانه ی من

ز فراغ سینه سوزت،غم سینه سوز دارم

گل من قسم به عشقت،نه شب و نه روز دارم

به دوگونه لطیفت،به دو چشم اشکریزم...

که به راه عاشقی ها ز بلا نمیگریزم

به تو ای فرشته ی من،گل من،ترانه ی من

که جدایی از تو باشد غم جاودانه ی من

چون تو در برم نباشی،غم بی شمار دارم

تو بدان که باغم تو، غم روزگار دارم...

--------------------------------

-------------------------------------------

----------------------------------------------------

چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی

چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ،نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
نرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند

دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری
نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری
به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری

------------------------------------------------------

-------------------------------------------------------------------

-------------------------------------------------------------------------------

اهل گردم دل دیوانه اگر

اهل گردم دل دیوانه اگر بگذارد
نخورم می ، غم جانانه اگر بگذارد
گوشه ای گیرم و فارغ ز شروشور شوم
حسرت گوشه میخانه اگر بگذارد
عهد کردم نشوم همدم پیمان شکنان
هوس گردش پیمانه اگر بگذارد
معتقد گردم و پابند و ز حیرت برهم
حیرت اینهمه افسانه اگر بگذارد
شمع میخواست نسوزد کسی از آتش او
لیک پروانه دیوانه اگر بگذارد
دگر از اهل شدن کار تو بگذشت عماد
چند گویی دل دیوانه اگر بگذارد

------------------------------------------------

----------------------------------------------------

-------------------------------------------------------------------------

اینجا سرزمین واژه های وارونه است:

جایی که "گنج"جنگ میشود

"درمان"نامرد میشود

"قهقه"هق هق میشود

اما دزد همان دزد...درد همان درد...و گرگـــــ هم همان گرگ است..

----------------------------

----------------------------------------------

-----------------------------------------------------------

هر که نشستیم ،دل از او

هر که نشستیم ،دل از او نشکستیم...

بر جام می و میکده ، مردانه نشستیم...

هرچند که این جام پر از جور و جفا بود...

خوردیم ولی حرمت ساقی نشکستیم!

-----------------

-----------------------------------------

--------------------------------------------------------

 


__

 

 




تاریخ: چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:دال نوشته دل نوشته دل نوشته جالب ,
ارسال توسط **علیرضا**

درد دل فراوان است

درد دل فراوان است و تاب نوشتنم نيست
خسته ام بسيار و ليك توان خفتنم نيست

نوشتم بر دل سفيد كاغذ به سيه قلم عزلتم
گر چه بر سياه دفترم جاي نوشتنم نيست

 

 

رای تو می نویسم : برای کسی

برای تو می نویسم : برای کسی که قلبی به وسعت آسمان و

دلی به پاکی چشمه ساران دارد.

برای تو می نویسم: ای تمام هستی من

برای تو می نویسم: برای تو که تمام آمال و آرزوهایم تنها درکنار تو معنا میشود.

برای توست که می نویسم ای تکسوار رویاهایم

تویی که اگرچه سوار بر اسب سفید قصه هانبودی ولی سوار بر مهربانی ،

سوار بر عشقو دوستی و ایمان به قلب من تاختی.

برای تو می نویسم: ای گل سرخ زندگیم که اگر چه در کنار من نیستی ،

اگر چه وجود پر مهرت فرسنگها از من دور است ولی همواره کنارم بوده ای .

مرا ببخش ای تمام خوشبختیم می دانم که باز قلب مهربانت طاقت ناراحتی من را ندارد

می دانم ،می دانم که باز در مقابل آن همه لطف تو

این باز من هستم که شرمگین و خجل می شوم


مرا ببخش بهترینم مهربانم آرزویم...

ب رخیز که غیر از تو مرا


برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست

آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش‌رو و باز پسی نیست

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست

من در پی خویشم، به تو بر می‌خورم اما
آن‌سان شده‌ام گم که به من دسترسی نیست

آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست

امروز که محتاج توام، جای تو خالی است
فردا که می‌آیی به سراغم نفسی نیست

در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه‌ی بودن ما جز هوسی نیست
___

 

 

 

دوستت دارم پریشان‌، شانه

 

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه‌ی مردانه می‌خواهی چه کار؟
__________________

دوباره گرمی لبات دوباره گونه های من

ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﻣﯽﮐﺸﻢ ﺗﻮ ﺭﻭ...
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎﺭ ﻏﻢ ﻣﯽﺷﯿﻨﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﻣﻦ،

ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯽﺷﮑﻔﯽ ﻣﺚِ ﯾﻪ ﮔﻞ ﻣﯿﻮﻥ ﺩﻓﺘﺮﻡ...
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﺮﻣﯽ ﻟﺒﺎﺕ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﻣﻦ،

ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﻟﻢ، ﻗﺮﺍﺭ ﺁﺧﺮﻡ ﻣﯿﺸﯽ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﺧﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻣﯿﺸﯽ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻢ ﻣﯿﺎﺭﻣﺖ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻢ ﻣﯿﺎﺭﻣﺖ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺭﻣﺖ

ﮔﺮﯾﻪ ﻓﻘﻂ ﮐﺎﺭ ﻣﻨﻪ ﺗﻮ ﺍﺷﮑﺎﺗﻮ ﺣﺮﻭﻡ ﻧﮑﻦ،
ﺑﻪ ﻭﺍﮊﻩﺍﯼ ﻧﻤﯽﺭﺳﯽ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮ ﻧﮑﻦ

ﻓﺎﺻﻠﻪﻫﺎ ﻣﺎﻝ ﻣﻨﻦ ﺗﻮ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧﮕﯿﺮ ﺍﺯﻡ
ﺑﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭﺕ ﺑﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺳﯿﺮ ﺍﺯﻡ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻢ ﻣﯿﺎﺭﻣﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻢ ﻣﯿﺎﺭﻣﺖ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺭﻣﺖ

 

نام من عشق

نام من عشق است،
میشناسیدم؟
زخمی ام سراپا،
میشناسیدم؟
با شما طی کرده ام راه درازی را
خسته ام خسته،
میشناسیدم؟
این زمان گرچه ابری پوشانیده است رویم
من همان خورشید تابانم،
میشناسیدم؟
اینچنین بیگانه از من رو مگردانید،
در کف فرهاد تیشه من نهادم من،
من شکستم بیستون را من
من همان مهربان سال های دورم
رفته ام از یادتان یا،
میشناسیدم؟
نام من عشق است،
میشناسیدم؟

 

 




تاریخ: چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:درد دل فراوان است,دل نوشته,
ارسال توسط **علیرضا**

ری از پشت کوه امده ام
چه میدانستم این ور کوه باید برای ثروت،حرام خورد
برای عشق،خیانت کرد
برای خوب دیده شدن،دیگران را بد نشان داد
برای به عرش رسیدن،دیگران را به فرش کشید
وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم
میگویند:از پشت کوه امدی؟
ترجیح میدم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد،
تا این که اینور کوه باشم وگرگ

 
به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق...چون تشنه عشق روزی سیراب میشود
 
 
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست،بد است
ونه چون نسبت سودش به ضرر،یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید،به خیالش قندم!یا که چون اغذیه معروفش(!)تا به این حد گندم؟
ای دوصد نور به قبرش بارد،مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد مگسی را کشتم
 
 
مرد باشی یا زن،مرگ تمام ات میکند
انسان باش تا جاودانه زندگی کنی
 
 
درانتخاب واحد زندگی،صداقت پیش نیاز همه درس هاست...
 
 
لااقل هر ۳۹ روز یکبار احوالی از دوست خود بگیرید که اگر مرده بود به چهلمش برسید
 
 
 
دنیا دوروز است
یک روز با تو
یک روز بر علیه تو
روزی ک با توست مغرور نشو
روزی ک بر علیه توست صبور باش
چون هردو پایان پذیر است
 
 
 

باران باش و ببار برایت فرقی نکند ظرفی ک پر میشود از دوست است یا دشمنت.
کورش کبیر

 

 

کسايي که به فکرمون هستن رو به گريه مي اندازيم. ما گريه مي کنيم براي کسايي که به فکرمون نيستن.

و ما به فکر کسايي هستيم که هيچوقت برامون گريه نمي کنن

 

 

دودسته از ادم ها به زندگی بر نمیگردن انانی که به جنگ رفتن وانانی که عاشق شده اند...

 

 

 

 




تاریخ: چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:مطالب اموزنده,
ارسال توسط **علیرضا**

ندیم موزیک ویدئوی چجوری

دانلود موزیک ویدئوی جدید و فوق العاده زیبای ندیم به نام چجوری با لینک مستقیم

Nadim – CheJoori

Nadim Chejoori Video دانلود موزیک ویدئوی جدید ندیم  چجوری

 

دانلود موزیک ویدئوی جدید ندیم به نام چجوری

با لینک مستقیم

HD 480

DOWNLOAD

HD 720

DOWNLOAD.

.  
   
.



ارسال توسط **علیرضا**